کد مطلب:36428 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:720

در جنگ خطری نیست











آیا خطر در جنگ آزادی بخش است یا در گریختن از آن؟

تاریخ نشان می دهد كه زبونی و تسلیم خطرناك است نه جنگیدن...

هر ملتی كه از جنگیدن سر باز زده به خفت و خواری و شكست گرفتار شده است.

بر عكس، ملتهای رزمنده سربلندی و افتخار را از آن خود كرده اند.

درست است كه درجنگ احتمال مرگ هست، اما درست تر این است كه مرگ در هر حال حتمی است: پس اگر انسان در میدان جنگ دنیا را وداع گوید زندگی بهتری در پیش دارد و هر گاه در بستر تسلیم جان سپارد، سرافكندگی و نابودی را برای خود خریده است.

به طور كلی جنگ نه مرگ را بیشتر می كند و نه رزق و روزی را كمتر، زیرا هر چند به كشته شدن عده ای می انجامد اما از مرگ دستجعمی بر اثر ظلم و تجاوز، جلوگیری می كند.

اما تسلیم و گریز به طور قطع رزق و روزی را كم می كند گیریم كه اجل را نزدیك نسازد.

امام علی (ع) طی نامه ای انگیزه ی خود را فراخواندن پیروان خویش به جنگ آشكار می سازد و اعلام می دارد كه او جنگ را نه

[صفحه 54]

به خاطر حفظ فرمانروایی یا جان خودش بلكه به خاطر هراس از پیروزی باطل و یاران آن ضروری می داند. مولا می فرماید:

انی و الله لولقیتهم واحدا و هم طلاع الارض كلها ما بالیت و لا استوحشت، و انی من ضلالهم الذی هم فیهو الهدی الذی انا علیه لعلی بصیره من نفسی و یقین من ربی، و انی الی لقاء الله لمشتاق، و لحسن ثوابه لمنتظر راج، و لكننی اسی ان یلی امر هذه الامه سفهاوها و فجارها فیتخذوا مال الله دولا، و عباده خولا، و الصالحین حربا، و الفاسقین حزبا،...

«به خدا سوگند كه اگر یك تنه با آنان روبرو گردم و آنان سراسر زمین را فراگرفته باشند، نه باكی به دل راه می دهم و نه می ترسم.

من از گمراهه ای كه ایشان دچار آنند و از راه راستی كه خود برگزیده ام آگاهی كامل دارم و خداوند به من یقین بخشیده است. من به لقای پروردگار مشتاقم و به پاداش او امیدوار...

اما اندوه من از آن است كه نابخردان و هوسبازان زمام این امت را به دست گیرند و مال خدای را دولت باد آورده ی خویش شمارند (و به میل خود دست به دست بگردانند) و بندگان خدا را غلامان خود بپندارند، نیكوكاران را دشمن و تبهكاران را یار خود بگیرند. همانا كه برخی از آنان (كه در برابر لشكریان اسلام صف آراسته اند) باده نوش بوده اند و بر آنان حد شرعی جاری شده است، و برخی دیگر (از سران ایشان) تنها در طمع مال و منال اسلام آورده اند.

اگر چنین نبود (و از حكومت چنین كسانی بیم نداشتم) شما را بدین اندازه (بر علیه آنان) بر نمی انگیختم و (به خاطر كرنش در برابر

[صفحه 55]

آنان) نكوهش نمی كردم و (برای جنگیدن با آنان) گرد نمی آوردم، و چون می دیدم كه از جهاد طفره می روید و سستی می كنید، رهاتان می ساختم.

آیا به پیرامون خویش نمی نگرید كه (در اثر چیرگی دشمن) به تباهی رفته است؟

و سرزمین هایتان كه تسخیر شده و به دست دشمن افتاده است؟ و دشمن در خاك شما تركتازی می كند؟ بخشایش خدای بر شما باد! به پیكار با دشمن بشتابید. زمینگیر نشوید و گرنه بیداد را بر خود پذیرفته و خواری را به جان خریده اید، و به زندگی مذلت بار تن در داده اید، و بدانید كه مردان پیكار (در برابر وسوسه خواب) بیدار می مانند، و آن كس كه به خواب رود، دشمن را بر خود مسلط ساخته است... و السلام.»[1].


صفحه 54، 55.








    1. نهج البلاغه، نامه ی شماره ی 62.